ذکر مصائب قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیهالسلام
کاش آنروز آسمان یکباره باران میگرفت غـنچۀ نشکـفتۀ باغ دلت جان میگرفت تیر بیداد ستم تا حـنجـر اصغـر شکافت کاش کار این جهان یکباره پایان میگرفت کاش آتش، شرم میکرد از خیام اهل بیت تا تب و تابِ دل سجاد درمان میگرفت کاش یا آتش نمیافـروخت بر اهل حرم یا فلک انگشتی از حیرت به دندان میگرفت کاشکی خار مغیلان در دل صحرا نبود وقتی آن دردانهات راه بیابان میگرفت خواهرت بیتاب و طاقت شد در آن ساعت که دید شمر، سر از پیکرت با تیغ بران میگرفت کاش چرخ فتنهگر میسوخت در آن لحظه که رأس خونین پدر، دختر به دامان میگرفت |